۱۳۸۸ بهمن ۶, سه‌شنبه

مسیر سفر با نقشه گوگل



گاهی با خود فکر می کنم زندگی بشر پیش و پس از گوگل تفاوت بسیار کرده، طوری که شاید بتوان گوگل را شروع عصر تازه ای در زندگی بشر نامید.

یکی از جالب توجه ترین محصولات شرکت گوگل نقشه های گوگل است.  شما علاوه بر اینکه در این صفحه از سایت گوگل می توانید نقشه شهر ها و کشورها را مطالعه نموده و حتی گشت و گذار 3 بعدی درون بسیاری از شهر های مهم جهان داشت باشید، می توانید نقشه های دلخواه خود را نیز تولید کنید. بدین معنی که مسیر های سفر، نقاط مهم، منزل دوستان و آشنایان یا حتی آدرس هنل، رستوران و ... را روی نقشه مشخص نموده و ذخیره نمایید.
حتی این امکان وجود دارد تا این نقشه ها را در Google Earth دیده یا با دوستان خود شریک شوید.

امکان کار گروهی روی نقشه هم وجود دارد. بجز کاربرد های فنی، مثلا می توانید برنامه یک سفر خاص را با جمعی از دوستان بررسی و دقیق نمایید، و در آخر هر کس یک نسخه از آن را داشته باشد.

از این مقدمه طولانی که بگذریم یک سری نقشه در این مدت آماده کرده ام که فکر کردم مطلبی را هم در آبگرم به آن اختصاص دهم.
نخست برنامه سفر گروه حمید بریری و دوستان بیابان نورد اوست.
آنها قصد دارند از شهر بسیار کوچک «شاهرخ آباد» در جنوب دشت لوت تا «ده سلم» در شمال همان دشت را پیاده طی کنند. این مسیر که در قدیم راه کاروان رو بوده اکنون سال هاست که مورد استفاده قرار نگرفته. دشت لوت هم که خود از خشک ترین و گرم ترین نقاط روی کره زمین است به اندازه کافی بر سختی راه می افزاید حال پیاده گز کردن گروه را هم به آن اضافه نمایید.
در دهه 1930 «آلفونس گابریل»، جهانگرد اتریشی این مسیر را با شتر طی نموده است.
جهت مشاهده مسیر حرکت گروه از نقشه زیر استفاده نمایید.




نقشه مسیر پیاده روی حمید بریری و دوستان اش را در مقیاس بزرگ تر ببینید

دوم، مسیر گروه همکاران سروان جان مالکولم (بعدا سر جان مالکولم) از بوشهر به شیراز است.
در قرن نوزدهم میلادی بوشهر (ابوشهر) بزرگ ترین بندر شمال خلیج فارس و گذرگاه اصلی تجارت و سفر دریایی به/از ایران بود. در ژانويه 1800 میلادی سروان جان مالکولم به منظور جلب رضایت فتحعلی شاه، پادشاه ایران، برای عقد قرارداد تجاری/سیاسی و محکم کردن رابطه ایران انگلیس (هند) به ایران سفر کرد. هدف از این قرارداد آن بود که ایران را تشویق کنند که اجازه ندهد روسیه یا فرانسه از طریق خاک ایران به هندوستان حمله نمایند و همچنین اگر افغانستان قصد حمله به هند را داشت ایران در سرکوب قبایل افغان با انگلیسی ها همکاری نماید.
این جزئیات البته، خیلی به مسیر سفر مربوط نمی شود، در گزارش یکی از افسران همراه جان مالکولم جزئیات سفر از بوشهر به فارس آمده که مسیر آن را بر نقشه های گوگل پیاده کرده ام. جهت مشاهده آن از نقشه زیر استفاده نمایید. جالب اینکه این مسیر هرچند در بسیاری مناطق منطبق بر جاده های کنونی است در برخی نقاط از جاده های فعلی خارج شده مسیر های میان بر را پیش می گیرد.



نقشه Captain John Malcolm Bushehr - Shiraz Jan, 1800 را در مقیاس بزرگتر ببینید




۱۳۸۸ بهمن ۳, شنبه

قلعه الموت و دریاچه اَوان




چند هفته پیش به اتفاق عده ای از دوستان رفتیم به دیدن قلعه الموت و بعد هم نهار را کنار دریاچه اوان صرف کردیم. در مورد قلعه الموت آنقدر در اینترنت مطلب وجود دارد که صحبت از تاریخچه آن شاید تکرار مکررات باشد.





اما خبر اینکه، حفاری های تازه باستان شناسان در منطقه پرده از بخش دیگری از اسرار قلعه برداشته است. تا کنون سه طبقه روی هم حفاری شده که هر کدام در عصری روی دیگری ساخته شده. طوری که انبار روی مسجد و اصطبل ساخته شده.





نگهبان قلعه اگر از او خواسته شود اطلاعات خوبی در مورد اکتشافات جدید در اختیارتان می گذارد، (البته عکس بالا سگ نگهبان است) با اینکه انعامی درخواست نمی کند اما با در نظر گرفتن ادب و حوصله او و همچنین اطلاعاتی که در اختیار می گذارد کاملا به پرداخت اش می ارزد.




قلعه الموت (قلعه حسن خان) البته تنها قلعه در منطقه الموت نیست اما معروف ترین آنهاست. اگر به منطقه سر زدید بازدید از قلعه لمبسر را بسیار توصیه می کنم.




این عکس های را به عنوان یادگار این سفر گرفتم و همینطور دریاچه اوان که همه فصل های اش بسیار زیباست.






 



 



 



 



لینک مفید: ویکیپدیا


۱۳۸۸ بهمن ۱, پنجشنبه

قلعه شَمیران یا سَمیران


یکی از قلعه های تاریخی زیبا، قلعه شَمیران است که 20 کیلومتری شهر منجیل در راه طارم، بر فراز رودخانه قزل اوزن بنا شده است. این قلعه که تا چند سال پیش در وضع خوبی قرار داشت مورد حمله گنج یابان قرار گرفته و گاه زمین های اطراف آن به نظر بمباران شده می آیند.





در مورد تاریخچه قلعه چیز زیادی نمی دانم اما ناصر خسرو قبادیانی در سفر حج خود از آن بازدید کرده و توصیفات اش از قلعه و منطقه را در اینجا آورده ام.


از خندان تا شَمیران سه فرسنگ بیابانکی است، همه سنگلاخ، و آن قصبه ولایت طارم است. و به کنار شهر قلعه ای بلند بنیادش بر سنگِ خاره نهاده است، سه دیوار بر گرد او کشیده و کاریزی به میان قلعه فرو برده تا کنار رودخانه که از آنجا آب برآورند و به قلعه برند. و هزار مرد از مهترزادگان ولایت در آن قلعه هستند تا کسی بیراهی و سرکشی نتواند کرد. و گفتند آن امیر را قلعه های بسیار در ولایت دیلم باشد و عدل و ایمنی تمام باشد چنانکه در ولایت او کسی نتواند که از کسی چیزی ستاند و مردمان که در ولایت وی به مسجد آدینه روند همگی کفش ها را بیرون مسجد بگذارند و هیچ کس کفش آن کسان را نَبَرَد. و این امیر نام خود را بر کاغذ چنین نویسد که : «مرزبان الدیلم جیلِ جیلان ابو صالح مَولی امیر المؤمنین». و نامش جُستان ابراهیم است.




در شَمیران مردی نیک دیدم، از دربند بود، نامش ابوالفضل خلیفة بین علی الفیلسوف. مردی اهل بود و با ما کرامتها کرد و کَرَمها نمود و با هم بحثها کردیم و دوستی افتاد میان ما. مرا گفت: «چه عزم داری؟». گفتم: «سفر قبله را نیت کرده ام» گفت:«حاجت من آن است که به هنگام مراجعت گذر بر اینجا کنی تا ترا باز بینم».

بیست و ششم محرم از شَمیران برفتم. چهاردهم سفر را به شهر سَراب شدم.





لینک مفید: ویکیپدیا
منبع: سفرنامه ناصرخسرو قبادیانی مروزی به کوشش دکتر محمد دبیر سیاقی

۱۳۸۸ دی ۲۷, یکشنبه

بحر فارس و داستان های دیگر،

خلیج، خلیج عربی، خلیج بصره، خلیج همیشه فارس، خلیج فارس و یا بحر فارس؟

اینکه اسم این قطعه از آب هیچگاه خلیج عربی نبوده البته بر کسی پوشیده نیست اما آیا نام آن همیشه خلیج فارس بوده؟ این سوال مهمی است، و یکی از سرگرمی های من این روزها، هرچند فکر می کنم نام مکان ها به اندازه تصرف شان و منابع موجود در آنها ارزش ندارد. به هر حال، هرجا متنی قدیمی می بینم سریع به دنبال خلیج فارس در آن می گردم تا ببینم قدیم به این دریا چه می گفته اند.

تا کنون اینطور به نظرم می آمد که نام خلیج فارس را انگلیسی ها یا بطور کلی تر اروپائیان به این دریا داده اند.  زیرا برای مثال در برخی نقشه های عثمانی از آن به عنوان خلیج بصره نام برده شده.

نکته دیگر اینکه خلیج فارس از دو کلمه کاملا عربی ساخته شده است، اگر این خلیج همیشه فارس بوده پس باید نام فارسی مانند دریای پارس یا چیزی از این نوع برای اش وجود داشته باشد.

به هر حال جستجو ادامه دارد..

اما نو یافته های من دو کتاب تاریخی دیگر هستند. اول دومی را می گویم که مجموعه کتاب های راهنمای سفری است به زبان انگلیسی به نام "Modern Traveller" که در سال های میان 1825 تا 1829 در لندن منتشر شده اند. قسمت ایران این مجموعه بسیار خواندی است. قابل گفتن است که در 1825 میلادی هنوز قطار اختراع نشده بود، چه برسد به اتوبوس، هواپیما و .. حال تصور کنید که کتاب راهنمای گردشگری در آن سال چه توصیه هایی به جهانگردان می توانسته کرده باشد. البته این مجموعه کتاب، مملو از اطلاعات بسیار ارزنده در مورد تاریخ و جغرافیایی کشور ها و دیدنی های آنها است.

بخش خلیج فارس آن خواندنی است، با تفصیل بسیار ابعاد خلیج، جزیره ها، دماغه ها، و بنادر و حتی محل مخفی شدن دزدان دریایی را نیز شرح داده است. نویسنده، جهانگرد راهی ایران را پس از عبور از خلیج به بوشهر رسانده او را به شیراز راهنمایی می کند.

اما کتاب اول، بعنی «مسیر طالبی یا سفرنامه میرزا ابوطالب خان»، به کوشش حسین خدیوجم.

این اقای میرزا ابوطالب خان که از اصل و نسب ایرانی اما خود زاده و مقیم هند بوده، فردی خوش زبان و زیرک بوده که از طریق راهیابی به کمپانی هند شرقی سر از اروپا و در نهایت لندن در آورده در آنجا با فرهنگ انگلیسی اوائل قرن 19 آشنا می شود. در راه بازگشت به خلیج فارس یا به قول خود اش «بحر فارس» می رسد. او که سفرنامه خود را به زبان فارسی دری نوشته بخشی را به شرح بحر فارس اختصاص داده که در اینجا عینا می آورم.

ذکر بحر فارس و عمان

معلوم باد که بحر فارس از بحر عمان، و بحر عمان از بحر هند منشعب گردیده، ما بین مغرب و شمال راه یافته، در موضع مصب [شط] العرب سد شده، سمت غربی آن جزیرة العرب است، و شرقیش بلاد ایران. طولش پانصد میل راه است و عرض در منتها، که اوسع است، یکصد و پنجاه، و در محل انشعاب سی و شش میل است. و بحر عمان در طول سیصد و پنجاه [و در عرض قرب دوصد] و پنجاه میل می باشد. از انتهای عمان تا بمبئی، مسافت بحر هند پانصد و شصت، و مجموع از بصره تا بمبئی هزار و پانصد میل است.

روز جمعه 20 از برابر جزیره خارک، و روز شنبه 21 از محاذات ابوشهر، که از بنادر معروف فارس است، گذشتیم. طول جزیره خارک نه میل، و عرض سه است. قلعه مستحکم و محل تجارت فرنگیان «ولندیز»، در آن بوده [که میر] مهنای مشهور، یکی از شیخ زاده های عرب، در سنوات قبل، آن را خراب و آمد و رفت «ولندیزیان» را قطع ساخت. ساحل عرب از جهت پهنای بحر در اینجا ها هیچ به نظر نمی آید. می گفتند که جزیره بحرین مشهور، در ساحل آن طرف واقع است. به سبب فقدان هوا چند روز در نواحی ابوشهر به تعطیل و انتظار گذشت، و افسوس ماند که در آن مدت چرا ساحل را نگرفتیم که سیر ابوشهر به عمل می آمد.

روز چهارشنبه 25 از جزیره ابوشعیب که طول آن صد و پنجاه و عرض پنج میل است، گذشته، شام آن روز به جهت آب در جزیره قیس (کیش) لنگر کرده شد.

روز جمعه 27 از محاذات جزیره هرمز، که طول آن شش و عرض سه میل است، و روز شنبه 28 از جزیره کشمی (قشم) گذشتیم. بزرگترین جزایر بحر فارس است. شصت میل طول و بیست و سه عرض دارد.

دوشنبه سلخ محرم داخل بحر عمان شدیم. در محل مصب، هر دو کناره بحر فارس به نظر می آمد. گوشه طرف ایران را در کتب «انگلش» «کیپ [جسک (جاسک)]» و گوشه طرف عرب را «کیپ مسلدن (راس مسندم)» خوانند. در قله کوه ساحل ایران سوراخی است که فضای آن طرف آن سوراخ به دوربین دیده می شود.

و در بحر فارس غیر آنچه ذکر کرده اند، جزایر بسیار است که معمور نیست. از آن جمله دو جزیره است موسوم به توم. «توم (Tomb)» در «انگلش» مقبره را گویند. به گمان ایشان یکی از سرداران اسکندر رومی در آن مدفون است. دیگر سه لخت سنگ بزرگ در منتهای بحر فارس، چون جزیره از آب برآمده، یکی از آنها را «ماماسلمه» خوانند؛ هولناک ترین مواضع بحر فارس است: اگر باد مخالف و وقت شب بوده باشد، جهاز به سبب کشش آب بدان ها خورده خواهد شکست.

ذکر عجایب بحر فارس

از خصوصیات این بحر آنکه ماهی در این بحر پیدا می شود که چون ماهتاب سفید رنگ و پر نور است، به حدی که در حین غلت زدن های او در آببازی، که بدان مجبول (یعنی فطری و غریزی اوست) است، شعاع شکمش بر مردم جهاز می افتد. و ایضا جسمی مدور مابین گوشت و نبات، شبیه به لاک پشت، بی برآمدگی و سختی پشت، در این بحر افراط دارد. «انگلش» آن را «ستاره بحر (Start-fish)» خوانند؛ زیرا که شب هنگام هر یک مثل ستاره می درخشد. بعضی شب ها آنقدر وافر و تماشای اش خوشایند بود که دو بهر به سیر آن مشغول می ماندم. گویند جسم آن اگر به بدن [انسان] برسد، آن موضع آنقدر خارشت کند که زخم گردد.

در بحر عمان دو سه روز باد مخالف شدید می وزید. حالی قریب به توفان بر ما می گذشت؛ اما چون باران نبود آنقدر ننمود.

معلوم باد که در این اسفار عبور من بر بحر هند و اقیانوس جنوبی و بحر روم و بحر ایتالی، المعروف به بحر ونیس، [و بحر] یونان و بحر قسطنطنیه و بحر فارس افتاد، و در هر یک آنها به سفاین نشستم و به حسب قسمت در همه توفان خوردم، چنانچه ذکر بعضی گذشت. شدید ترین آنها، اگر چه زمانش دراز نبود، توفان بحر روم بود و اسهل همه این توفان.

بالجمله روز شنبه 5 ماه صفر از محاذات مسقط گذشتیم، چنانچه ساحل مسقط به نظر نیامد، و ساحل طرف ایران هم غیر مرئی بود.

روز یکشنبه 6 از بحر عمان دیگر باره داخل بحر هند، همان نواحی که وقت رفتن «انگلند» جهاز از آن گذشته بود، شدم و دایره سفر تمام شد. در محل مصب بحر عمان و بحر هند، گوشه ای از ملک عرب، که منتهای سرحد شرقی و شمالی جزیره العرب است، به نظر می آید. انگلش آن را «کیپ الگت» خوانند. از مسقط تا بدان مکان یکصد و بیست میل است.

از روز دوشنبه 7 رویت زمین بالمره موقوف شد.

روز پنجشنبه 10 ماه صفر سنه 1218 مطابق سیوم جون سنه 1803 عیسوی، ساحل بمبئی نمودار شده، یک ساعت بعد طلوع آفتاب به لنگر گاه رسیدیم. این همان روز بود که در سال گذشته از لندن بر آمده قصد ملک فرانس کرده بودم. این «غراب» اگر چه بسیار خرد بود و جای خواب و نشیمن علیحده و وسیع نداشت، اما به سبب اینکه کپتان اش زحمتکش، مرد فهمیده است، و هوای بزرگی بیجا و خیال های خام در سر ندارد، به خوشی گذشت. با آنکه هوا در غایت گرمی بود، تصدیعی رو نداد.

۱۳۸۸ دی ۲۰, یکشنبه

رانندگی تهرانی ها بد است؟ این را از ذهن خود دور کنید


امروز به دنبال مطلبی در نسخه ایران از مجموعه کتاب های راهنمای گردشگری Lonely Planet می گشتم که به یاداشتی در گوشه یکی از صفحات آن بر خوردم و فکر کردم جالب است آن را ترجمه کرده در آبگرم بگذارم.

متن انگلیسی یادداشت رو هم در زیر قرار داده ام. توضیح بیشتر لازم نیست.

رانندگی تهرانی ها بد است؟ این را از ذهن خود دور کنید


علیرغم خطر جانی، مشکل اصلی که به عنوان یک مسافر خارجی در تهران با آن روبرو می شوید آن است که از لحاظ روحی چگونه باید با این توده فلزی دیوانه ای که به سمت تان حرکت می کند مواجه شوید. پس از بررسی های فراوان، ما به این نتیجه رسیده ایم که با تغییر نگاه و رفتار پیشنهادی ما، نه تنها بر اضطراب ناشی از هیجانات ترافیکی غلبه می کنید، بلکه بطور کلی تجربه سفر تهران را برای خود به یاد ماندنی تر نیز خواهید نمود.

سعی کنید رانندگان تهرانی را «ناامید کننده»، «دیوانه»، یا «احمق» فرض نکنید، زیرا تنها نتیجه آن ترس و وحشت بیشتر است. در عوض، به آن فاصله های باریکی توجه کنید که راننده تاکسی بدون کمک ترمز ردشان می کند، به بیشمار دفعاتی فکر کنید که او خود را از موقعیت های بسیار خطرناک می رهاند، و کم کم خواهید یافت که اینها واقعا دست فرمان شان خوب است.

با دقت به راننده خود خیره شوید: او تقریبا هیچگاه از آینه (اگر اصلا داشته باشد) استفاده نمی کند؛ او تنها مواقعی که در بزرگراه است کمربند ایمنی را روی شکم خود می اندازد، زیرا ممکن است جریمه شود؛ به ندرت از چراغ راهنما استفاده می کند؛ و با خیال راحت، درست وسط خیابان های اصلی، سر و ته می کند - حتی بدون آنکه ضربان قلب اش کمی تند تر شود.

حال، خود را جای او بگذارید و فکر کنید مجبور بودید در چنین ترافیک سرسام آوری رانندگی کنید بدون آنکه هیچ تصادفی رخ دهد. بله کاملا درست است، بیخود مقاومت نکنید، خودتان خوب می دانید که این راننده ها جدا دست فرمان شان خوب است!

سخن آخر اینکه، این آشوب را در آغوش باید گرفت! سری به گوشه خیابان جمهوری و میدان فردوسی بزنید و یک موتور سوار مسافرکش بگیرید تا شهر را به شما نشان دهد. به او بگویید که عجله دارید و محکم او را بچسبید.
در دیزنی لند، برای سوار شدن بر یکی از آن ترن های هیجان انگیز باید کلی پول خرج کنید، اما در تهران اینکار تنها جزئی از زندگی روزمره  است. از آن لذت ببرید!







Bad Driving? It's all in your head


The physical danger notwithstanding, the main problem you face as a visitor on Tehran's streets is mental: how to deal with this manic of metal. After much testing, we believe the following attitudinal adjustments will not only free you of some of the traffic-induced anxiety, but make your Tehran experience all the more memorable.
Try not to think of Tehrani drivers as 'hopeless', 'crazy', or 'stupid', it will just make you more scared.
Instead, look at all the tiny gaps your taxi driver is negotiating without recourse to the brakes, the countless sticky situations from which he extricates himself, and you start to realise these guys are actually GOOD drivers.
Watch your driver closely: he almost never uses his mirrors (if he has any); he drapes his seatbelt across his chest only when driving onto any expressway, where he can be fined; he rarely indicates; and he happily makes U-turns in the middle of major roads - all without raising his heartbeat.
Then think of how well you'd have to drive to get though this nightmarish traffic without being involved in some kind of accident. That's right, don't fight it, you know those guys are actually REALLY GOOD!
Finally, embrace the chaos! Head to the corner of Jomhuri-ye Eslami Ave and Ferdosi St and engage a motorbike taxi for a trip across town. Tell him you're in a hurry, and hold on. At Disneyland you'd pay good money for this kind of white-knuckle ride, in Tehran it's just part of life. Enjoy it!