۱۳۸۸ دی ۲۷, یکشنبه

بحر فارس و داستان های دیگر،

خلیج، خلیج عربی، خلیج بصره، خلیج همیشه فارس، خلیج فارس و یا بحر فارس؟

اینکه اسم این قطعه از آب هیچگاه خلیج عربی نبوده البته بر کسی پوشیده نیست اما آیا نام آن همیشه خلیج فارس بوده؟ این سوال مهمی است، و یکی از سرگرمی های من این روزها، هرچند فکر می کنم نام مکان ها به اندازه تصرف شان و منابع موجود در آنها ارزش ندارد. به هر حال، هرجا متنی قدیمی می بینم سریع به دنبال خلیج فارس در آن می گردم تا ببینم قدیم به این دریا چه می گفته اند.

تا کنون اینطور به نظرم می آمد که نام خلیج فارس را انگلیسی ها یا بطور کلی تر اروپائیان به این دریا داده اند.  زیرا برای مثال در برخی نقشه های عثمانی از آن به عنوان خلیج بصره نام برده شده.

نکته دیگر اینکه خلیج فارس از دو کلمه کاملا عربی ساخته شده است، اگر این خلیج همیشه فارس بوده پس باید نام فارسی مانند دریای پارس یا چیزی از این نوع برای اش وجود داشته باشد.

به هر حال جستجو ادامه دارد..

اما نو یافته های من دو کتاب تاریخی دیگر هستند. اول دومی را می گویم که مجموعه کتاب های راهنمای سفری است به زبان انگلیسی به نام "Modern Traveller" که در سال های میان 1825 تا 1829 در لندن منتشر شده اند. قسمت ایران این مجموعه بسیار خواندی است. قابل گفتن است که در 1825 میلادی هنوز قطار اختراع نشده بود، چه برسد به اتوبوس، هواپیما و .. حال تصور کنید که کتاب راهنمای گردشگری در آن سال چه توصیه هایی به جهانگردان می توانسته کرده باشد. البته این مجموعه کتاب، مملو از اطلاعات بسیار ارزنده در مورد تاریخ و جغرافیایی کشور ها و دیدنی های آنها است.

بخش خلیج فارس آن خواندنی است، با تفصیل بسیار ابعاد خلیج، جزیره ها، دماغه ها، و بنادر و حتی محل مخفی شدن دزدان دریایی را نیز شرح داده است. نویسنده، جهانگرد راهی ایران را پس از عبور از خلیج به بوشهر رسانده او را به شیراز راهنمایی می کند.

اما کتاب اول، بعنی «مسیر طالبی یا سفرنامه میرزا ابوطالب خان»، به کوشش حسین خدیوجم.

این اقای میرزا ابوطالب خان که از اصل و نسب ایرانی اما خود زاده و مقیم هند بوده، فردی خوش زبان و زیرک بوده که از طریق راهیابی به کمپانی هند شرقی سر از اروپا و در نهایت لندن در آورده در آنجا با فرهنگ انگلیسی اوائل قرن 19 آشنا می شود. در راه بازگشت به خلیج فارس یا به قول خود اش «بحر فارس» می رسد. او که سفرنامه خود را به زبان فارسی دری نوشته بخشی را به شرح بحر فارس اختصاص داده که در اینجا عینا می آورم.

ذکر بحر فارس و عمان

معلوم باد که بحر فارس از بحر عمان، و بحر عمان از بحر هند منشعب گردیده، ما بین مغرب و شمال راه یافته، در موضع مصب [شط] العرب سد شده، سمت غربی آن جزیرة العرب است، و شرقیش بلاد ایران. طولش پانصد میل راه است و عرض در منتها، که اوسع است، یکصد و پنجاه، و در محل انشعاب سی و شش میل است. و بحر عمان در طول سیصد و پنجاه [و در عرض قرب دوصد] و پنجاه میل می باشد. از انتهای عمان تا بمبئی، مسافت بحر هند پانصد و شصت، و مجموع از بصره تا بمبئی هزار و پانصد میل است.

روز جمعه 20 از برابر جزیره خارک، و روز شنبه 21 از محاذات ابوشهر، که از بنادر معروف فارس است، گذشتیم. طول جزیره خارک نه میل، و عرض سه است. قلعه مستحکم و محل تجارت فرنگیان «ولندیز»، در آن بوده [که میر] مهنای مشهور، یکی از شیخ زاده های عرب، در سنوات قبل، آن را خراب و آمد و رفت «ولندیزیان» را قطع ساخت. ساحل عرب از جهت پهنای بحر در اینجا ها هیچ به نظر نمی آید. می گفتند که جزیره بحرین مشهور، در ساحل آن طرف واقع است. به سبب فقدان هوا چند روز در نواحی ابوشهر به تعطیل و انتظار گذشت، و افسوس ماند که در آن مدت چرا ساحل را نگرفتیم که سیر ابوشهر به عمل می آمد.

روز چهارشنبه 25 از جزیره ابوشعیب که طول آن صد و پنجاه و عرض پنج میل است، گذشته، شام آن روز به جهت آب در جزیره قیس (کیش) لنگر کرده شد.

روز جمعه 27 از محاذات جزیره هرمز، که طول آن شش و عرض سه میل است، و روز شنبه 28 از جزیره کشمی (قشم) گذشتیم. بزرگترین جزایر بحر فارس است. شصت میل طول و بیست و سه عرض دارد.

دوشنبه سلخ محرم داخل بحر عمان شدیم. در محل مصب، هر دو کناره بحر فارس به نظر می آمد. گوشه طرف ایران را در کتب «انگلش» «کیپ [جسک (جاسک)]» و گوشه طرف عرب را «کیپ مسلدن (راس مسندم)» خوانند. در قله کوه ساحل ایران سوراخی است که فضای آن طرف آن سوراخ به دوربین دیده می شود.

و در بحر فارس غیر آنچه ذکر کرده اند، جزایر بسیار است که معمور نیست. از آن جمله دو جزیره است موسوم به توم. «توم (Tomb)» در «انگلش» مقبره را گویند. به گمان ایشان یکی از سرداران اسکندر رومی در آن مدفون است. دیگر سه لخت سنگ بزرگ در منتهای بحر فارس، چون جزیره از آب برآمده، یکی از آنها را «ماماسلمه» خوانند؛ هولناک ترین مواضع بحر فارس است: اگر باد مخالف و وقت شب بوده باشد، جهاز به سبب کشش آب بدان ها خورده خواهد شکست.

ذکر عجایب بحر فارس

از خصوصیات این بحر آنکه ماهی در این بحر پیدا می شود که چون ماهتاب سفید رنگ و پر نور است، به حدی که در حین غلت زدن های او در آببازی، که بدان مجبول (یعنی فطری و غریزی اوست) است، شعاع شکمش بر مردم جهاز می افتد. و ایضا جسمی مدور مابین گوشت و نبات، شبیه به لاک پشت، بی برآمدگی و سختی پشت، در این بحر افراط دارد. «انگلش» آن را «ستاره بحر (Start-fish)» خوانند؛ زیرا که شب هنگام هر یک مثل ستاره می درخشد. بعضی شب ها آنقدر وافر و تماشای اش خوشایند بود که دو بهر به سیر آن مشغول می ماندم. گویند جسم آن اگر به بدن [انسان] برسد، آن موضع آنقدر خارشت کند که زخم گردد.

در بحر عمان دو سه روز باد مخالف شدید می وزید. حالی قریب به توفان بر ما می گذشت؛ اما چون باران نبود آنقدر ننمود.

معلوم باد که در این اسفار عبور من بر بحر هند و اقیانوس جنوبی و بحر روم و بحر ایتالی، المعروف به بحر ونیس، [و بحر] یونان و بحر قسطنطنیه و بحر فارس افتاد، و در هر یک آنها به سفاین نشستم و به حسب قسمت در همه توفان خوردم، چنانچه ذکر بعضی گذشت. شدید ترین آنها، اگر چه زمانش دراز نبود، توفان بحر روم بود و اسهل همه این توفان.

بالجمله روز شنبه 5 ماه صفر از محاذات مسقط گذشتیم، چنانچه ساحل مسقط به نظر نیامد، و ساحل طرف ایران هم غیر مرئی بود.

روز یکشنبه 6 از بحر عمان دیگر باره داخل بحر هند، همان نواحی که وقت رفتن «انگلند» جهاز از آن گذشته بود، شدم و دایره سفر تمام شد. در محل مصب بحر عمان و بحر هند، گوشه ای از ملک عرب، که منتهای سرحد شرقی و شمالی جزیره العرب است، به نظر می آید. انگلش آن را «کیپ الگت» خوانند. از مسقط تا بدان مکان یکصد و بیست میل است.

از روز دوشنبه 7 رویت زمین بالمره موقوف شد.

روز پنجشنبه 10 ماه صفر سنه 1218 مطابق سیوم جون سنه 1803 عیسوی، ساحل بمبئی نمودار شده، یک ساعت بعد طلوع آفتاب به لنگر گاه رسیدیم. این همان روز بود که در سال گذشته از لندن بر آمده قصد ملک فرانس کرده بودم. این «غراب» اگر چه بسیار خرد بود و جای خواب و نشیمن علیحده و وسیع نداشت، اما به سبب اینکه کپتان اش زحمتکش، مرد فهمیده است، و هوای بزرگی بیجا و خیال های خام در سر ندارد، به خوشی گذشت. با آنکه هوا در غایت گرمی بود، تصدیعی رو نداد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر